لئوناردو مونالیزا را چگونه جاودان کرد؟
در مقالهی مربوط به شام آخر مسیح دربارهی دیدگاه و توانمندیهای لئوناردو داوینچی توضیحاتی دادیم، اما اثر دیگری از لئوناردو وجود دارد که شاید بتوان گفت مشهورتر از شام آخر است. این نقاشی “مونالیزا” نام دارد. لیزا همسر یک تاجر و خود یک فلورانسی است. کمتر اثری در دنیا با چنین اقبالی رو به رو شده. تصویر مونالیزا بر روی تمام دفاتر، کارت پستالها، بر سردر مراکز هنری و در تبلیغات قرار دارد. این شهرت گاهی ما را از این زاویه دید که این اثر را واقعا مردی از زنی کشیده، منحرف میکند.
برای درک بهتر این اثر دانستنیهایی که درمورد این تابلو میدانیم را کنار هم میگذاریم تا بتوانیم خود را به زوایه دید اولین ناظران این اثر نزدیکتر کنیم.

مونالیزا، لوئوناردو داوینچی، لوور، فرانسه، 1503-1506 میلادی
تکنیک اول لئوناردو
آنچه در اولین نگاه نظر ما را به خود جلب میکند میزان زنده بودن لیزا در این نقاشی است. گویی این زن در تصویر خود کالبدی دارد که میتواند از چشمان آن در ما بنگرد. گویی نمیتوان حدس زد که دقیقاً چه حالی دارد،غمگین، خوشحال یا بیتفاوت است. حتی این موضوع را میتوان در عکسهایی که از او گرفته شده نیز مشاهده کرد.
لئوناردو با علم بیشتر نسبت به چگونه کار کردن چشم، اثری را آفرید که بیش از همه پیشینیان خود به هدف (زنده نمایی) نزدیک شده بود. او این توانمندی را مرهون علم خود بود.
آثار هنرمندان بزرگ قرن 15 که از مازاتچو سرمشق گرفته بودند، دارای یک ویژگی مشترک بودند: فیگورهای آنها اغلب مجسمهوار و بیجان به نظر میرسید. در این آثار گویی نقاش مدل خود را طلسم کرده و او را در حالتی ثابت نگه داشته است. نقاشان مختلفی برای رفع این مشکل تلاش کردند ولی لئوناردو بود که راهحل درست این مسئله را پیدا کرد.
اسفوماتو
داوینچی فهمید که نقاش باید برای خیال بیننده نیز جایی بگذارد. برای این مقصود اگر خطوط دور صورت و نمای کلی به صورت واضح کشیده نشوند، فیگور طبیعیتر به نظر میآید و مشکل خشکی از بین میرود. این تکنیک معروف لئوناردو را ایتالیاییها “اسفوماتو” نامیدند. اسفوماتو یعنی تکنیک محو کردن تدریجی رنگ و نور یا محورسازی که دهد فرمی با فرمی دیگر درآمیزد و همواره بخشی از تصویر را به اختیار تخیل بیننده واگذارد.
حال اگر به مونالیزا برگردیم، میبینیم که لئوناردو با چه مهارتی از تکنیک اسفوماتو استفاده کرده است. در ترسیم چهره دو شاخصهی مهم وجود دارد: گوشهی چشمان و گوشهی لبان. او در این اثر اطراف چشمان و لبان را با سایهای خفیف، کدر کرده به همین دلیل است که ما هرگز با قطعیت نمیتوانیم از حالت چهرهی مونالیزا باخبر شویم.

تابلوی مونالیزا اثر لئوناردو دا وینچی، شاخصترین اثر موزه لوور در پشت شیشه ضد گلوله
تکنیک دوم لئوناردو
داوینچی علاوه بر تکنیک اسفوماتو از روش دیگری برای القای زندهبودن تصویر بهره برده است. این کار خود چیرهدستی و هوشی از نبوغ داوینچی را نیاز دارد تا دست به این کار ببرد. اگر نگاه دقیقی به تابلو بیندازید خواهید دید که نقاشی از تقارن کافی برخوردار نیست. در منظرهی پسزمینه مونالیزا افق چپ با افق راست همتراز نیست و کمی بالاتر قرار دارد. این موضوع باعث میشود که او وقتی به سمت چپ تابلو نگاه میکنیم لیزا بلندقامتتر به نظر آید ولی وقتی به سمت راست تابلو نگاه میکنیم اینطور نیست. این تغییر زوایهیدید نیز بر حالت چهرهی زن تأثیر گذاشته و در هر سمت بهگونهای دیگر دیده میشود.
افراد درگذشته پرترهها را با ترس آمیخته به احترام نگاه میکردند، زیرا خیال میکردند نقاش یا مجسمهساز برای حفظ شباهت، بخشی از رو فیگور را در کار خود حفظ کرده است. لئوناردو در اثر مونالیزا بعضی از آرزوها و ترسهای آن نقاشان قدیمی را زنده کرد. او کیمیاگری بود که میدانست با قلمموی خود، چگونه به رنگها کالبد و زندگی ببخشد.

مونالیزا پیدا شد (سرقت 1911)، عنوان تیتر روزنامه فرانسوی به تاریخ ۱۳ دسامبر ۱۹۱۳ میلادی