چند نکته در مورد نقاشی شام آخر
متأسفانه چند اثر نقاشی که از دوران پختگی لئوناردو داوینچی به دست ما رسیده، از دستبرد و آسیب زمان در امان نمانده است. همین موضوع باعث میشود تا وقتی ما به اثری همچون شام آخر (Last supper) نگاه میکنیم، باید با استفاده از تخیل خود به این موضع پیببریم که این نقاشی در نظر بینندگان نخست خود با چه کیفیتی ظاهر شده بود. این نقاشی، تمامی دیوار مستطیل شکل که سالنغذاخوری صومعهی سانتا ماریا دله گراتسیه در میلان را پوشانده است.
باید این موضوع را در نظر داشت که مشاهدهی این اثر برای اولینبار چه تأثیر ویژه و عمیقی بر راهبان گذاشته است. راهبانی که میزهای طویل نهارخوری خود را در کنار میز عیسی و حواریونش میدیدند. کیفیت سهبعدی این نقاشی بر زندهبودن و تأثیر قویتر بر ناظران هم نکته مهمی به نظر میرسد. تا پیش از آن هیچ نقاشی از شام آخر با چنین تأثیر روانی و احساسی قوی ترسیم نشده بود.

شام آخر، لئوناردو داوینچی، نهارخوری سانتا ماریا دله گراتسیه، ایتالیا، 1495-98 میلادی، ابعاد 460×880 سانتیمتر
روایتهای دیگر شام آخر
این نقاشی در بازنمایی خود از روایت رایج تصویری برای نمایش شام آخر پیروی نکرده است. در روایت سنتی این داستان، حواریون بیحرکت در یک ردیف و در طرفین مسیح نشستهاند و فقط یهودا جدا از بقیه در طرف دیگر میز نشسته، و مسیح در حال تقسیم نان در این عشای ربانی است. روایت داوینچی بهمراتب تفاوتهای بزرگی با روایت قدیمی دارد. در شام آخر داوینچی شور و هیجان و حالتی نمایشگونه وجود دارد.
او مانند جوتو به متن کتاب مقدس رجوع کرده و میکوشد با تجسم درست از واقعیتی که میتوانست در آن لحظه رخ دهد، نقاشی خود را ترسیم کند. مسیح میگوید: “حقیقتی را بر شما فاش میکنم که یکی از شما مرا تسلیم خواهد کرد” و حواریون از شنیدن این سخن غمگین میشوند و هریک از ایشان به مسیح میگوید “خدایا، آیا من آنم” (13:23-24). همین پرسشها است که به صحنه حس حرکت میدهد. بعضی از آنها با شور و هیجان با یکدیگر مشغول بحث و گفتگو هستند و بعضی دیگر منتظر ادامهی صحبت مسیح هستند.

شام آخر، نقاشی موزائیکی، بیزانس
روایت داوینچی
برخلاف صحبت مشوش کنندهی مسیح، صحنه آرامش و نظم خود را حفظ کرده است. دوازده حواری هرکدام به چهار گروه سهنفره تقسیم میشوند که با حرکات و فیگورهای خود به هم مرتبط میشوند. بهقدری نظم در این تشویش و تشویش در این نظم نهفته است که بهسختی میتوان تمام معنا و عمیق این حرکات را به یکباره فهمید.
برای درک بهتر این موضوع از میزان درخشان بودن ترکیببندی عناصر در تصویر، نقاشی شام آخر داوینچی را با تابلوی سن سباستین اثر پولایوئولو مقایسه میکنیم. اگر مقالهی مربوط به پولایوئولو را خوانده باشید، خواهیدی دید که چگونه هنرمندان آن نسل کوشیده بودند تا الزامات واقعنمایی را با الزامات ترکیببندی در طراحی تلفیق کنند؛ اما برای مثال در تابلوی سن سباستین چقدر این تلاش کم نتیجه و باعث خشکی و مصنوعی شدن اثر شده بود.
داوینچی در اثر شام آخر در نهایت راحتی به حل این مسئله فائق آمد. اگر موضوع اصلی تابلو را فراموش کنیم، همچنان میتوانیم از چینش فیگورها در تصویر لذت ببریم. ترکیببندی این اثر شباهت چشمگیری به نقاشیهای گوتیک دارد. گویی تلاشی از همان جنسی که هنرمندانی مانند ویدن و بوتیچلی برای فائق آمدن به مفهوم چینش داشتند را شاهد هستیم، اما داوینچی تلاش خود را بیشتر بر صحت و دقت طراحی خود متمرکز کرده است.
اگر برای لحظهای خود را از گیرودار مربوط به مسائل فنی و تخصصی رها کنیم و صرفاً محو تماشای شام آخر شویم، خود را در برابر تصاویری طبیعی و تأثیربرانگیز خواهیم یافت. این تصاویر خود نشان از درک عمیق داوینچی از رفتار و واکنش انسانها و همینطور قدرت تخیل و تجسم این هنرمند دارد. همهی این موارد و ویژگیها در کنار هم داوینچی را قادر ساختند تا صحنهای با این قدرت و زیبایی را خلق کند.

شام آخر، فریتس فون اوده، 1886 میلادی